هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم پسر نوحم و قربانی طوفان خودم تک و تنها تر از آنم که به دادم برسند آنچنانم که شدم دست به دامان خودم موی تو ریخته بر شانه ی تو امّا من شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست می روم سر بگذارم به بیابان خودم آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است اخوانم که رسیدم به زمستان خودم تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات من گرفتار خودم هستم و زندان خودم شب میلاد من بی کس و کار است ولی باید امشب بروم شام رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
بیا که با تو هنوزم هزار پیوند است
آه ای مادر مهربان؛ عشق
تو ,گرفتار ,سرد ,ریخته ,شانه ,زندان ,سرد و ,گرفتار خودم ,زندان خودم ,ریخته بر ,خودم هستم
درباره این سایت