محل تبلیغات شما
دلم نشانی رنج و سرم حوالی عید شراب کهنه بیاور ، بهار تازه رسید من از کدام تبارم که اینچنین گنگم؟ چو روزِ بی تو سیاه و چو شامِ با تو سپید چه بود سهم من از روزگار بعد از تو؟ غمی به وسعت دنیا و حیرتی جاوید خیال و خاطره ای محو ، زخمی اوهام یقین باکره ای ، دست خورده ی تردید در آستانه ی عید از جهان چه می خواهم؟ میان هر چه ندارم همین بس است : امید عیدتون مبارک

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

بیا که با تو هنوزم هزار پیوند است

آه ای مادر مهربان؛ عشق

، ,تازه ,رسید ,چو ,تو ,ی ,بیاور ، ,کهنه بیاور ,، بهار ,بهار تازه ,من از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی محمد بهمن بیگی شیراز بازرگانی هادی چوب